جیگر مادر و بابا

جشن آمرزش

در تنگنای روزمرگی از پشت جاده‏ های تاریک گناه و وسوسه به دست‏های پر نیازمان آموختیم که تنها رو به آسمان بی‏کران کرامت و مهربانی تو دراز شوند. پروردگارا! زنگارهای سیاه دل را در جام طلایی رمضان شست‏شو داده و در ناب‏ترین ثانیه‏ های راز و نیاز با تو، میهمان سفره‏ های رنگینت بودیم و در تپش نبض تند زمان، چه زود، بدرقه کردیم روزهای روزه‏ داریمان را و حالا با روحی سرشار از معنویت و دل‏ های لبریز از مهر تو، با قدم‏هایی استوار به استقبال روز موعود می‏ شتابیم؛ در شکوه و عظمت نماز عید غرق شده و با رمضان وداع می‏ کنیم. الهی! نگذار که روزهای بعد از این، عطر...
28 مرداد 1391

یا الله یا احد یا صمد

ای خدا اینک روزهای ماه رمضان منقضی می شود و شب های آن در می گذرد و حال مرا که چگونه در این ماه گذشت تو بهتر از من می دانی و به شمار اعمالم از همه ی خلق آگاه تری. پس من از تو درخواست می کنم به آنچه ملائکه مقرب و پیمبران مرسل و بندگان شایسته ی تو از تو درخواست کردند که بر محمد و آل محمد رحمت فرستی و مرا هم از زنجیر آتش دوزخ برهان و به بهشت رحمتت به کرم داخل گردان و بر من به عفو و کرمت تفضل فرما و تقرب و توسلم را به درگاهت بپذیر و دعایم را مستجاب کن. ای مهربان ترین مهربانان! با من آن کن که تو را شایسته است نه آنچه مرا سزاوار است.  ...
26 مرداد 1391

زمین می لرزد....

زمین می لرزد ،      زمان می لرزد،        آسمان و کوه و دشت می لرزد .             و من چقدر ساده ام که سال های سال، میان های و هوی مردمی غریب،                  تکیه داده ام به خانه ای،                        که با دست های زمینی خود، محلی برای آرامش و سکون ساخته ام!  قیصر امین پور   نفسِ روزه دار مردم اهر و ورزقان و هریس در ساعت 16:50 ، خبر از نفسِ ساعت 16:55 نداشت....
24 مرداد 1391

شب بیست و سوم ماه مبارک

او امیر بود نه آن‌ گونه که بر تخت پادشاهی بنشیند و تاج زرین بر سر گذارد، نه آن‌ گونه که رعب در قلب مردمان بیفکند تا سرتسلیم فرود آورند. او ولایت آسمان و زمین را در دست خویش داشت و بر دل‌ها حکم‌روا بود. او گماشته خداوند بر زمین بود، نگهبان خاک و حجت پروردگار، ولی هرگز برای فرمانروایی خویش، اسباب و بهانه دنیوی نخواست. اما آیا از غربت این اول مظلوم عالم شنیده ای: از نجوای شبانه اش با چاه... از گریه های غریبانه اش در نماز... از 25 سال شکیبایی، سکوت و خانه نشینی... از تازیانه های ناجوانمردانه ای که بر پیکر فاطمه اش زدند... و بیش از همه تنهایی غریبانه علی . آن هم بعد از عروج مردی که وجودش از او هست یافت و مرگ بانو...
22 مرداد 1391

شب بیست و یکم ماه مبارک

کتاب های تاریخ، همواره شب های کوفه را سرشار از حضور مردی می بیند که انبان نان و خرمایی بر دوش دارد؛ پس ناخودآگاه، قدم برمی دارم و کوچه ها را تک تک دوره می کنم؛ اما هیچ مردی و هیچ نانی و خرمایی نیست! هیچ دردی و هیچ.... پیش تر می روم، خانه ها خاموش و کوچه ها تهی! گویی غبار مرگ سنگینی، فضای امشب کوفه را آغشته است؛ تنها کور سوی چراغ نیمه جانی را می بینم که از پنجره گلی می تراود و جانی به شهر تاریک می بخشد. نزدیک تر می روم و باز نزدیک تر... ؛ ناگاه صدای شیون، پای میخکوبم می کند. گوش فرا می دهم؛ جز صدای ناله «یا ابتا» نمی شنوم که پیداست از جگرهای سوخته بیرون می ریزد. به یاد کتاب های تاریخ می افتم و امشب، بیست و یکم رمضان...
20 مرداد 1391

شب نوزدهم ماه مبارک

ماه از زمین فاصله گرفته است. امشب ماه، دوردست ترین نقطه آسمان است. گویا ماه هم دل دیدن زخم خورشید را ندارد! شب، شبی دیرپاست. شب، بوی ستاره نمی دهد، تنها عطر زخم شب بوهاست که بوی اتفاق می دهد. کوچه ها پر از دلهره اند و شهر، دلشوره ای بزرگ دارد. تاریکی فراگیر شده است. بین چشمان شهر و خواب های آرام، قرن ها فاصله افتاده است. دیوارها ذکر می گویند و هوا در اندوهی بزرگ، جریان گرفته است. صدای اذان بلند می شود. درها و دیوارها، تاب بر پا ایستادن ندارند. کاش پرده ای سیاه، چشمان این همه پنجره مضطرب را ببندد! دیگر زمان آن شده است تا اتفاق، به گل سرخ تبدیل شود. خاک، در خود فرو می ریزد؛ وقتی خون سرت، چشمه خون هایی می شود که در کربلا فواره خواهند زد و آفتا...
18 مرداد 1391

شب عفو است ومحتاج دعایم....

«و تو چه می دانی که شب قدر چیست؟، شب قدر از هزار ماه بهتر است» ( 2 و 3 قدر)     خبر آوردند که امشب از هزار شب بهتر است و یک اتفاق ویژه می افتد و آن اینکه امشب دست ملکوت به طرف زمین کشیده می شود. شب قدر، شبی است که در عرصه آن انسان، ره صد ساله را یک شبه طی می کند. امام صادق علیه السلام: تقدیرات در شب نوزدهم است و حتمی شدن آن در شب بیست و یکم و امضای آن در شب بیست و سوم. (الکافى، 4/ 159) آری امشب، "چشم سر" را باید بیدار داشت تا "چشم جان" بیداری و بینایی یابد و دل از بندها برهد؛ و ما چه زیانکاریم اگر از شب قدر تنها بیداری چشم نصیبمان شود و راهی به ورای ...
17 مرداد 1391

اللهم الرزقنی حج بیتک الحرام....

خدایا مرا روزی کن حج بیت الحرام در این سال و در همه سال مادامی که عمرم را با آسایش و عافیت و وسعت رزق باقی داری خداوندا مرا دور مدار از آن موقف های عالی و مشاهد مشرفه و زیارت قبر پیغمبرت (ص) خدایا در جمیع احتیاجات دنیا و آخرتم یاریم کن ای خدا! از تو درخواست می کنم که در آنچه از قضا و قَدَرَت، اموری را در شب قدر حتمی قرار دادی که دیگر برگشت و تغییر و تبدیل نخواهد داشت که مرا از آن حجاج بیت الحرامت قرار دهی که حج شان پسندیده و سعی شان پذیرفته و گناهان آمرزیده است و اعمال بدشان بخشیده شده است و قرار ده در قضا و قَدَرَت که عمر مرا طولانی و رزقم را وسیع و امانات و قرضم را ادا فرمایی این دعا را اجابت...
16 مرداد 1391

روزهایی که به شادی گذشت

من ویلا خیلی دوست دارم عسل جون هم دوسش دارم با عسل جون همش بازی کردیم سیب چیدیم خوردیم هلو دیدیم ولی هنوز سبز بود سفت بود مثه گوجه ها گل ها قشنگ بودن نگاشون کردیم خندیدیم واااااااااای با عسل جون رفتیم پیش خانم مرغه و بوقلمووووووووون عسل جون به بوقلمون می گفت بوگلمون و براشون شعر می خوند مرغا همش فرار می کردن  ما دنبالشون می رفتیم عمویی برامون یه خانم مرغه گرفت ما نازش کردیم عسل جون همش می خواست دم خانم مرغه بکشه.... بع بعی ها هم بودن بهشون سلام کردیم هوا یه کم گرم بود ولی ویلا خوبه دوست دارم من می خواستم همش بدو بدو کنم ولی عسل جون نمیومد پیش من فرداش ...
14 مرداد 1391